پسری که اسب آتیلا را ربود
سه شنبه نهم آبان ۱۳۹۶
منتشر شد:
پسری که اسب آتیلا را ربود/ ایبان رِپیلا/ ترجمه (از اسپانیایی) مریم اسماعیلپور و وحید علیزاده رزازی/ انتشارات نگاه/ ۱۳۹۶.
«پسری که اسب آتیلا را ربود» دومین رمان نویسندهی جوان اسپانیایی، ایبان رپیلا است. او متولد و ساکن شهر بیلبائو است و از نسل نوین و آوانگارد قصهنویسان این کشور بهشمار میرود. این رمان که در سال ۲۰۱۳ منتشر شده، در مدتزمان کوتاهی توانست توجه منتقدان ادبی اسپانیا و آمریکای لاتین را بهخود جلب کند و نقدهای پرشماری بر آن نوشته شده که قاطبهی آنها خبر از تولد نویسندهای خلاق و کاربلد میدهند.
«پسری که اسب آتیلا را ربود» حکایتی است در باب شقاوت بشر. قصهی دو برادر به نامهای «کوچک» و «بزرگ» که در چاه ویلی گرفتار آمدهاند و از هر آنچه دوروبرشان هست تغذیه میکنند تا در کشاکش برای بقاء با جنون بجنگند و تسلیم تاریکی نشوند.
این کتاب تأملی است در باب تأثیراتی که خفقان و فقدان آزادی بر انسان میگذارد. آینهای است از سبعیت آدمیزادهای که هفتروز هفته در اخبار و مطبوعات با آن مواجهایم. بنیبشری که بهدست نوعِ خود به یک حیوان تقلیل یافته است. این رمان کوتاه، آنسان که خودِ نویسنده خاطرنشان میکند، فراخوانیست بهمنظور یک سرپیچی مدنی و تعهدی انقلابی تا اسپانیاییها را بر آن دارد تا عنان وضعیت و زبان را خود بهدست گیرند.
شاید بتوان ماهیت اصلی این اثر را در گفتهای از کامو -که تأثیر آشکاری بر رپیلا داشته- خلاصه کرد: «بشر چیست؟… آن نیرویی که هماره و سرآخر مستبدان و خدایگان را از پای درمیآورد.»
در پشت جلد کتاب میخوانیم:
«... برای آدمهایی که شیفتهی شورشند و از بیتفاوتی در برابر هشدارهای روح نقادشان عاجز، اسارت طولانیمدت کارگر نمیافتد: شورشگر را چندین سال در قفسی محبوس کن؛ یا از آن میگریزد یا با زبردستی تمام و یا با کمک خرتوپرتهای دم دستش خودش را میکشد و یا وقتِ گذشتن از میلههای آهنین بر اثر تکهپارهشدنِ بدنش میمیرد. مشکل اصلی اما طبیعت زایای این عصیانگران است؛ طبیعتی که در بطن آگاهی بشر جا خوش کرده: یکیشان که میمیرد، دو تای دیگر جای خالیاش را پر میکنند... تصور کن بتوانم کلید همهی سلولها را بسازم. تصور کن سالیان سال در انتظار بمانیم، سالیان متمادی و سپس آنگاه که جهان به پنهانکردن این آدمها پشت میلهها خو کرده، آنگاه که سنت و راحتطلبی به تمامی محذوفین، تمامی ستمدیدگان، تمامی محبوسین حقنه شده و آنان را بدل کرده به محصول یک نظام اجتماعی ذخیرهسازی همگانی، به نسلی از حیوانات خانگی، به نژادی از مبلمان و مومیاییها، آنزمان و فقطوفقط آنزمان آزادشان خواهیم کرد.»
دستآخر میگوید: «برادر جان؛ جهان از آنِ ما خواهد بود.»
برچسبها:
پسری که اسب آتیلا را ربود,
ایبان رپیلا,
مریم اسماعیلپور,
وحید علیزاده رزازی,
انتشارات نگاه[ ]
+
شعری از کریستینا لوگْن...
ما را در سایت شعری از کریستینا لوگْن دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : vahidalizadehrazzazi بازدید : 189 تاريخ : سه شنبه 11 ارديبهشت 1397 ساعت: 20:06