مرا به سیاق همان شصتسال پیش
به سیاق همان دلمردگیهایِ فریب بفریب!
یک درام خانوادگی - میهنیام کن
مرا و تاریخی را که دمار از شصتسال پیش هم درآورده
بباور
و کاری کن که حتا در نسلهای بعدی هم بشود
ملت را سینهبهسینه دستمالی کرد.
مرا به سیاق همان شصتسال پیش
به سیاق همان از رواجافتادگان از مُد بیانداز وُ برگرد
درخششم را بگذار به حساب رفیقِ بد
وقتی هوس وول میخورد توی ژستهای عورتنما
دیگر لازم نیست تو را در خوابهایم ببینم.
من نه قابلِ محاکمهام
نه سزاوارِ گذشت
عشقی داشتم به سیاق مألوف در شصتسال پیش
که سوراخی باز شده بود در سطح زندگی
و در یک دم بسته شد.
آنی وُ بس تحسین وُ پس ترخیص وُ پس ترحیم وُ هایهایِ کُندِ شصتسالگان دُورِ یک سوراخ نمناک:
آری! اینها قدیمیست و کهنگی تخیل را رفوزه میکند.
کودک جالبی بودم از شصتسال پیش
پس پیر نخواهم شد تا شصتسال بعد
نویدی دروغین است این:
نویدی از برای بقا
و اندکی خشنودی از سرِ خستگی، بو وَ التماس
که هر سه به یک میزان جاودانهاند.
«تیرماه ۱۳۹۶ - تهران»
شعری از کریستینا لوگْن...
ما را در سایت شعری از کریستینا لوگْن دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : vahidalizadehrazzazi بازدید : 191 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 8:08