عشاق - شعری از اُلیبِریو خیرُندو به , ...ادامه مطلب
شعری از «آلِخاندرو, خودُرُوسکی», را ترجمه کردم برای رفیقی که گفته بود «شعر بیپایان»اش را زندگی کرده. باشد که بپسندد. | نمیدانم | نمیدانم چه حاصل میشودم، لیک نیک میدانم چهسان سپاس گویم از برای چه, ...ادامه مطلب
گودزیلا در مکزیک/ شعری از روبرتو بولانیو جمعه دوم تیر ۱۳۹۶ «گودزیلا در مکزیک» شعری از روبرتو بولانیو ترجمهی وحید علیزاده رزازی مراقب باش پسرم؛ مراقبِ این: بمبها فروریختند از فراز مکزیکوسیتی با اینهمه شست هیچکس خبردار نشد. هوا بر دوش کشید و برد زهر هلاهل را از خلالِ خیابانها و پنجره, ...ادامه مطلب
شعری از کریستینا لوگْن چهارشنبه هفتم تیر ۱۳۹۶ اول لگدی به شکمم زدبعد مته را آورد بعد چاقوی ضامندار را آوردبعد لگن ظرفشویی را آوردبعد چرخگوشت را آوردبعدش گفت او عمرش را وقف درک بالا و پایین کشاورزی کردهبعد دستهایم را گرفتبعد هر دو را میخکوب کرد به میلههای تختبعد پاهایم را گرفتو بوسیداو زگیل پا, ...ادامه مطلب